امانت داری
یک روز یه شخصی کارواجبی داشت و یک کیسه پر از پول در دست او نمیتونست با اون پولها به کارش برسه پس تصمیم میگیره به یه نفر بسپره کسی رو تو راه میبینه و پولها رو به دست اون میسپره و میگه نیم ساعت منتظرم باش تا بیام. اونم قبول میکنه یک ساعتی میگذره و سر و کله اون مرد پیدا میشه مرد امانتدار میگه یک ساعت مرا از کار انداختی اینم پولت.مرد میپرسه کار شما چیه؟مرد امانتدار میگه:کار اصلی من دزدیه اما امانتداری رو میفهمم.
......................................................................................................................................................................
خدا جون کمکمون کن اگر هر اشتباهی داریم حداقل امانتدار خوبی باشیم
خدا یارمون باشه تا داستان بعد خدانگهدارتون